چرا پیامبر (ص)آخر عمرش از مردم حلالیت طلبید؟
در آستانه سالگرد رحلت پیامبر (ص)هستیم وخوب است پیروان آن حضرت بیشتر در مورد ایشان بدانند ، اینجانب بر اساس وظیفه ای که دارم در همین راستا بر آن شدم به یک صحنه تاریخی و مهم از زندگانی پر برکت پیامبر (ص) که توجه به حقوق الناس است تاکید کنم چیزی که جامعه ما بیشتر از هر چیزی به آن نیازمند است .
قضیه به روزهای آخر عمر پیامبر (ص) و دوران بیماری منجر به ارتحال ایشان مربوط میشود که به نقل از صفحه 324 جلد سوم ترجمه فارسی تاریخنامه طبری منسوب به بلعمی و تصحیح محمد روشن نقل میکنم سپس نکاتی را عرض خواهم کرد:
در حالی که رسول خاتم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم از شدت درد، دستمالی بر سر خود بسته بود به مسجد آمد و چون نتوانست بر پلههای منبر که 3 تا بیش نبود، بالا رود و توان ایستادن نیز نداشت نشسته با مردم سخن گفت و پس از درود بر پیامبران و خود و دعا برای شهداء فرمود خدا بنده اش را مخیر کرد بین انتخاب دنیا و آخرت و بنده ،آخرت را انتخاب کرد و خدا وعده کرد او را نزد خود ببرد. یکی از صحابه فهمید که پیامبر خودش را میگوید لذا گریست و مردم نیز گریستند آنگاه رو کرد به مردم و فرمود:
ای مردم مرگ حق است و هیچ کس را از آن گریزی نیست و پس از مرگ، روز عدل و داد است و قصاص اعمال، پس اگر کسی حقی بر من دارد در دنیا بستاند و به عقبی نکشاند تا وقتی بر خدا وارد میشوم حقی بر گردنم نباشد که هیچ کس را تاب تحمل عذاب آخرت نیست.
مسجدالنبی به خروش آمد همگان گریستند و عرض کردند یا رسول الله ما حقی بر شما نداریم ، شما بر همه ما حق دارید و اگر داشتیم نیز از آن گذشتیم .
عکاشة بن محصن فزاری برخاست و گفت: ای رسول خدا فلان شب در فلان مکان و در فلان جنگ شتر من و شتر شما کنار هم می رفتند شما با عصائی که در دست داشتید خواستید بر شتر خود بزنید که بر من خورد و من امروز خواهان قصاصم.
ولوله ای در مسجد براه افتاد برخی گفتند ای عکاشه این قصاص را به صد شتر بفروش و از پیامبر قصاص مکن و هر کس سخنی گفت ولی اثری نکرد و عکاشه همچنان خواهان قصاص بود. پیامبر فرمود: چیزی مگوئید که حق اوست و حق خود خواهد.
پیامبر (ص) بلال را فرمود که عصای مرا از خانه ام بیاور ولی مراقب باش دخترم فاطمه نداند که بردن عصا برای چیست که طاقت شنیدن قصاص از پدرش را ندارد، عصا را آوردند علی(ع) جلو رفت و گفت ای عکاشه پیامبر مریض است و تحمل این ضربت را ندارد بجای یک بار قصاص از پیامبر صد بار بر من قصاص کن و دست از پیامبر بردار ولی افاقه نکرد.
عکاشه جلو رفت پیامبر عصا را به او داد و فرمود بزن ولی سخت مزن که من ضعیفم و توان زخم ندارم. عکاشه گفت: ای رسول خدا وقتی عصای شما بر من خورد لباس بر تن نداشتم ولی شما عبا و پیراهن به تن دارید! پیامبر عبا و پیراهن کنار زد و فرمود حالا بزن. مسجد را غوغائی فرا گرفته بود و همگان میخواستند بدانند چه خواهد شد؟ آیا پیامبر میخواهد در آخر عمرش از امتش پاداش بگیرد؟! که ناگاه دیدند عکاشه عصا را انداخت و خودش را به بدن پیامبر چسبانید و بر بدنش بوسه زد و نگاهش را زمانی به پیامبر دوخت.
مردم گریستند، پیامبر فرمود چرا چنین کردی؟ عکاشه گفت ترسیدم آخرین روزی باشد که ترا می بینیم، خواستم به تو نگاه کنم و خود را بر اندام تو بمالم تا فردای قیامت بدنم در آتش نسوزد و جسدم بر آتش حرام شود. پیامبر(ص) سه بار فرمودند حرام شد، حرام شد، حرام شد. و بدینگونه این مرد با دعا و شفاعت رسول خدا خود را بهشتی ساخت .
اکنون که این داستان را ملاحظه فرمودید آیة دوم سوره فتح را ملاحظه کنید:
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند .
علماء کلام معتقدند پیامبر معصوم است و گناهی ندارد و اگر گناهی داشت نیز به صراحت آیه فوق بخشیده شده است پس چرا پیامبر چنین سخنانی فرمود؟ روشن است که پیامبر خواست با این کار خود به دیگران درس بدهد و در ضمن اینکه بیگناه است باز هم هیچ کدورتی از او به دل مردم نباشد و به ما بیاموزد که ای انسانهای مغرورکه براحتی به جان ، مال و خصوصا آبروی دیگران دست می یازید، فردای قیامت باید پاسخگوی رفتار و کردار خود در مورد دیگران باشید فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ ( زلزال 7و 8) پس هر که هموزن ذرّه اى نیکى کند [ نتیجه ] آن را خواهد دید . و هر که هموزن ذرّهاى بدى کند [ نتیجه ] آن را خواهد دید . پس به این راحتی چوب حراج به آبروی مؤمنین نزنید و برای خوشایند دیگران خود را بدهکار دیگران نکنید و طوق آتش به خاطر حقالناس به گردن نیاویزید که فردای قیامت هیچ خلاصی از آن ندارید.
گرچه عموم مردم مخاطب سخنان رسول اعظم(ص) هستند ولی بدیهی است کسانی که بر مصادر امور تکیه زده و وظیفه آنان دفاع از جان، مال و آبروی مردم است، اگر خود حقوق مردم را زیر پا گذارند مسؤلیت سنگینتری خواهند داشت و بیشتر باید مراقبت کنند و اگر جائی حقوق مردم را پایمال کرده اند بهتر است در دنیا از مردم حلالیت بطلبند و آنرا به آخرت نیندازند .
امیدوارم، خداوند به ما توفیق دهد همین یک درس را از زندگی پیامبر بیاموزیم و آن را عملی کنیم که اگر مردم از ما راضی باشند قطعا خدا از تقصیراتی که در نافرمانی خودش داشته ایم خواهد گذشت.
بدیهی است کلیه نارضایتی ها مصداق حلالیت طلبیدن نیست چون در بعضی از موارد نارضایتی ها بدون دلیل و غیر منطقی است بلکه گاهی بخاطر اجرای عدالت است مانند مخالفت هائی که مخالفین علی (ع) با ایشان داشتند پس منظور حلالیت طلبیدن از کسانی است که واقعا حقی از آنان ضایع شده باشد نه کسانی که بدون منطق با اشکال تراشی می پردازند.
والسلام