درسی از زندگی آیت الله مدنی
شهيد مدني وجبهه هاي نبرد
شهيد مدني در تقويت روحيه رزمندگان اسلام نقش بسزايي داشتند و با شركت خود در جبهه هاي نبرد و حضور در كنار سپاهيان اسلام و شركت در مجالس دعا و نيايش آنان ،مشوق رزمندگان اسلام بودند که جنگ مقدس خود را با استكبار جهاني تا پيروزي نهايي ادامه دهند. آقاي بهاء الديني در اين زمينه خاطره اي نقل مي کند: عده اي مي خواستند بروند جبهه. بچه ها كه رفتند، ديدم حاج آقا آمدند خانه وسخت ناراحت هستند و اشك در چشمانش حلقه زده است .گفتم: حاج آقا چرا ناراحتيد؟ گفتند: تلفن بزنير به دفتر امام واجازه بگيريد از امام كه من با اين بچه ها به جبهه بروم. پرسيديم: چرا حاج آقا ؟ گفتند: آخر من نمي توانم ببينم اين بچه ها مي روند جبهه، آنجا مي جنگند و من نروم بجنگم. خوب من پير شده ام ،اگر من گذشت اين بچه ها را نداشته باشم، ايثار اين بچه ها را نداشته باشم ،و اي بر حال من ! اما خوب معلوم بودكه حضرت امام هيچ وقت اجازه نمي دادند ايشان سنگر تبريز را رها كنند و به جبهه بروند. البته اين حركت ايشان هم نشانه عشق ايشان بود به شهادت وانقطاع ايشان بود از دنيا.
شهادت
ايشان با اينكه به وضع تبريز سر و سامان مي دادند از وضع همدان و خرم آباد نيز غافل نبودند ؛ حتي به شهرهاي زنجان و اروميه نيز رسيدگي مي كردند . فعاليتهاي ايشان ادامه داشت تا اينكه سرانجام پس از 69 سال زندگي سراسر درد و رنج و مبارزه در نيمروز جمعه 30/6/60 در محراب عبادت در ميدان نماز تبريز به دست منافقي شقي بر اثر انفجار نارنجك به آرزوي ديرينه خود كه شهادت بود رسيد. يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.
و السلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا
منبع: مجتمع فرهنگي آموزشي شهيد محراب آيت الله مدني همدان