مدرسه علمیه ی خواهران امام صادق (علیه السلام)

شهرستان بوئین زهرا

مدرسه علمیه ی خواهران امام صادق (علیه السلام)

هشت خطر در کمین جوان مؤمن انقلابی از دیدگاه مقام معظم رهبری ....

ارسال شده در 18 آذر 1394 توسط گل نرجس در جوان انقلابی, سخنان رهبری به جوانان

از جمع بندی بیانات مقام معظم رهبری و توصیه هایی مشفقانه و پدرانۀ ایشان به جوانان ، به هشت محور کلی می رسیم که در ذیل بیان می کنیم.

1- پشت کردن به انقلاب

در راه انقلاب اگر ثبات قدم وجود نداشت، اگر پیوستگی حرکت وجود نداشت، انسان رابطه اش با انقلاب قطع می شود. این بی وفایی به انقلاب است.همیشه بودند کسانی که به انقلاب بی وفایی کردند. به انقلاب دلبستگی خود را کم کردند، به انفلاب پشت کردند.

2- یأس و نا امیدی

جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایه گذاری های زیادی می کند؛ حواستان جمع باشد. عده ای را بی تفاوتی می کشاندو عده ای را دلسرد و مأیوسمی کند. یأس بزرگترین آفت جوان است. جوان ها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودترراه پیدا می کند؛ همخچنانکه امید اینگونه است. در مقابل یأسی که دشمن می خواهدبه جوان ها تلقین و تزریق کند. خودتان را مصونیت بدهید.

3- منزوی شدن

از کارهای دشمن این شدکه این مجموعه های مؤمن را منزوی کند. جوان، بی تجربه است. به مجرد اینکه ببیند در یک دستگاه رسمی کشوردو نفر به او اخم کردند،به او بی اعتنایی کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر میگذارد و اون را کند می کند.

4- رفتار تکفیری

من معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمت زنی و جنجال آفرینی ، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم.

5- افراط و تفریط

مبادا حرکت انقلابی جوری باشدکه بتوانند تهمت افراطی گری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوان های انقلابی بدانند؛ همانطور که کناره گیری و سکوت و بی تفاوتی ضربه می زند، زیاده روی هم ضربه می زند.

6- نفوذ دشمن

جوان حزب اللهی هم باید باهوش باشد.باید چشم هایش را باز کندو نگذارد کسی در صفوف او رخنه کند و به نام امر به معروف و نهی از منکر، فسادی ایجاد نماید که چهرۀ حزب الله را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهدۀ خودتان است.

7- ظلم به دیگران

این جور نباشد که مخالفت با یک کسی ، ما را وادار کندکه نسبت به آن کس از جادۀ حق عدی کنیم: جوان های انقلابی و مؤمن و عاشق امام ، که حرف می زنند، می نویسند، اقدام می کنند؛ کاملاً رعایت کنید.!

8- انقلابی منفی شدن

انقلابی منفی به آن انقلابی ای می گفتیم که از میدان کار و تلاش و حرکت ، آنجایی که دردسری داشت، عقب می کشید. انقلابی بود، اما انقلابی وجاهت طلب و راحت خواه ؛ انقلابی ای که می گفت من مبارزه ام را قبل از انقلاب کرده ام ، اکنون دیگر می خواهم احترام شوم.

نظر دهید »

چرا پیامبر (ص)آخر عمرش از مردم حلالیت طلبید؟

ارسال شده در 18 آذر 1394 توسط گل نرجس در مناسبات سال 94, درسی از پیامبر اکرم (ص)

در آستانه سالگرد رحلت پیامبر (ص)هستیم وخوب است پیروان آن حضرت بیشتر در مورد ایشان بدانند ، اینجانب بر اساس وظیفه ای که دارم در همین راستا بر آن شدم به یک صحنه تاریخی و مهم از زندگانی پر برکت پیامبر (ص) که توجه به حقوق الناس است تاکید کنم چیزی که جامعه ما بیشتر از هر چیزی به آن نیازمند است .
قضیه به روزهای آخر عمر پیامبر (ص) و دوران بیماری منجر به ارتحال ایشان مربوط میشود که به نقل از صفحه 324 جلد سوم ترجمه فارسی تاریخنامه طبری منسوب به بلعمی و تصحیح محمد روشن نقل میکنم سپس نکاتی را عرض خواهم کرد:
در حالی که رسول خاتم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم از شدت درد، دستمالی بر سر خود بسته بود به مسجد آمد و چون نتوانست بر پله‌های منبر که 3 تا بیش نبود، بالا رود و توان ایستادن نیز نداشت نشسته با مردم سخن گفت و پس از درود بر پیامبران و خود و دعا برای شهداء فرمود خدا بنده اش را مخیر کرد بین انتخاب دنیا و آخرت و بنده ،آخرت را انتخاب کرد و خدا وعده کرد او را نزد خود ببرد. یکی از صحابه فهمید که پیامبر خودش را می‌گوید لذا گریست و مردم نیز گریستند آنگاه رو کرد به مردم و فرمود:
ای مردم مرگ حق است و هیچ کس را از آن گریزی نیست و پس از مرگ، روز عدل و داد است و قصاص اعمال، پس اگر کسی حقی بر من دارد در دنیا بستاند و به عقبی نکشاند تا وقتی بر خدا وارد می‌شوم حقی بر گردنم نباشد که هیچ کس را تاب تحمل عذاب آخرت نیست.
مسجدالنبی به خروش آمد همگان گریستند و عرض کردند یا رسول الله ما حقی بر شما نداریم ، شما بر همه ما حق دارید و اگر داشتیم نیز از آن گذشتیم .
عکاشة بن محصن فزاری برخاست و گفت: ای رسول خدا فلان شب در فلان مکان و در فلان جنگ شتر من و شتر شما کنار هم می رفتند شما با عصائی که در دست داشتید خواستید بر شتر خود بزنید که بر من خورد و من امروز خواهان قصاصم.

ادامه »

نظر دهید »

درسی از امام حسن مجتبی (ع)

ارسال شده در 18 آذر 1394 توسط گل نرجس در مناسبات سال 94, درسی از غریب مدینه...

روزى معاويه ، امام حسن مجتبى عليه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت : من از تو بهتر و برتر هستم .
حضرت فرمود: آيا دليل و شاهدى بر مدّعاى خود دارى ؟
معاويه پاسخ داد: بلى ؛ چون اكثريّت مردم موافق با من هستند و اطراف من رفت و آمد دارند، در حالى كه هيچ كسى با تو نيست مگر افرادى اندك و ناچيز.
امام مجتبى عليه السلام اظهار داشت : افرادى هم كه اطراف تو قرار گرفته اند، دو دسته اند:
يك دسته فرمان بر و مطيع ، و دسته اى ناچار و مضطرّ مى باشند.
پس آن هائى كه از روى ميل و رغبت پيرو تو مى باشند، همانا مخالف خدا و رسول و معصيت كار هستند؛ و آن هائى كه از روى ناچارى با تو مى باشند، در پيشگاه خدا معذور خواهند بود.
سپس افزود: اى معاويه ! من نمى گويم از تو بهترم ، زيرا فضايل پسنديده اى در تو وجود ندارد، همان طورى كه خداوند تو را به جهت كارهايت از فضائل و معنويت پاك گردانده است ؛ و مرا از زشتى ها و رذائل پاك و منزّه ساخته است .(1)
——————————–
1- بحارالا نوار: ج 44، ص 104، ص 12.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 204
  • 205
  • 206
  • ...
  • 207
  • ...
  • 208
  • 209
  • 210
  • ...
  • 211
  • ...
  • 212
  • 213
  • 214
  • ...
  • 231
 تماس
 ورود
حدیث موضوعی
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه علمیه ی خواهران امام صادق (علیه السلام)

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

Random photo

خبرمدرسه-فعالیت واحد پاسخگویی درمصلی نمازجمعه 1/11/95-بوئین زهرا

آمار بازدید

آمارگیر وبلاگ

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان